اگر خودمان را گول نزنیم، میبینیم که ما هم چندین بار بدون هیچ قصدی با سوالات بیمورد یا رفتارهای سهوی، برای یک نفر مزاحمت یا در کل دلخوری ایجاد کردهایم.
ما هم گاهی در رفتارمان بدون هیچ عمدی، امنیت روحی شخص مقابلمان را برهم زدهایم.
اما چه کنیم و در چه موقعیتهایی حواسمان را جمع کنیم تا با زیادهروی نکردن در هر زمینهی شخصیای، تبدیل به آدم امنی شویم؟
آدم امنی که دوستان و نزدیکانمان از اینکه گاهی وقتشان را با ما بگذرانند، پشیمان نشوند و حتی اعتمادشان را جلب کنیم تا گاهی بدون ترس از قضاوت شدن، مشکلات و حرفهای مگوی درونشان را با ما در میان بگذرانند.
به ظاهر و اندام دیگران خرده نگیریم
مطمئنا همهی آدمها در خانه و در کیفشان آینه دارند و روزانه چندین و چند بار خودشان را درون آن میبینند. خود ما آدمها، سختگیرترین فرد نسبت خودمان هستیم. بنابراین میدانیم که چاق شدهایم، لاغر شدهایم، زیر چشممان گود افتاده، پوستمان پر از جوش شده، موهایمان کم پشت شده و... . لزومی ندارد اگر دوست یا آشنایی را میبینیم بعد از سلام و احوالپرسی تغییر منفی ظاهری او را، خاطرنشان کنیم. «ای وای فلانی چقدر لاغر شدی»، «تو چرا اینقدر موهات ریخته؟»، «چرا نمیری ارتودنسی؟». حس خوشایندی ندارد که یک ویژگی منفی ظاهری را آنچنان شفاف به روی کسی بیاوریم. فرد مقابل اگر تا آن روز حساسیت چندانی نسبت به تغییرش نشان نمیداد، مطمئنا بعد از اینگونه جملات آشفته میشود و حس خوبی نمیگیرد.
حقوقت چقدر است؟
در تابستان مشغول به کار موقتی بودم. کاری که واقعا دوستش داشتم و چندان برایم مهم نبود در ازای این کار، چقدر دستمزد میدهند. جالب اینجا بود که خودم بیخیال حقوق این کار بودم اما اطرافیان برایشان خیلی مهم بود تا بدانند من از این کار چقدر درآمد کسب کردهام. همان اوایل چند نفر از دوستانم میگفتند: «حالا چقدر حقوق میدن بهت؟! اگه نمیارزه نروها.» یا یکی از عمههایم هرموقع مرا میدید میپرسید: «راستی ازون کار چقدر گیرت اومد؟» همیشه برایم سوال است که دانستن این موضوعات شخصی که جوابش هیچ تاثیری در زندگی بقیه ندارد، چرا باید آنقدر مهم باشد که گاهی برخی از ما به پرسیدن این دست سوالات عادت کردهایم؟
حرفهایم را پیش خودت نگهدار
دوستی دارم که هر موقع در مورد مشکلی با او صحبت کردهام یا حتی بعضی مواقع که با او درد و دل میکنم، بعد از اتمام مکالمهمان نگران این نیستم که حرفهایم باعث شود، دیدش نسبت به من عوض شود. از تمام خصوصیات اخلاقی من باخبر است و هرموقع با خودش بحثی میکنم، نقاط ضعفم را مثل پتکی بر سرم نمیکوبد. همین باعث میشود در هرحالتی خیالم از بابت داشتن او راحت باشد. دائم نگران این نیستم حرفهایم جایی درج پیدا کند. استرس ندارم با گفتن یکسری دردودلها مرا از دایرهی دوستیاش کنار بگذارد. به گمانم همهی ما علاوه بر اینکه نیاز به همچین دوست امن و امینی داریم، باید این روحیه را درونمان تقویت کنیم تا خودمان هم برای بقیهی افراد فرد امن و آرامش بخشی باشیم.
چند؟ از کجا؟ چرا این مدل؟
لباس جدیدی خریدهاید و به جمعی دعوت میشوید. در مقابل لباس شما دو گروه نظر میدهند.این دوگروه را باهم مقایسه کنید:
گروه اول میگویند «لباست رو از کجا خریدی؟»، «فکر کنم رنگ مشکیش بیشتر بهت بیاد!»، «گرون خریدیا!»، «جنسش خوب نیست» و گروه دوم بیاغراق میگویند «خیلی بهت میآد»، «توی شادیها بپوشی»، «رنگ قشنگی داره» حالا شما بگویید با کدام گروه احساس راحتی و امنیت روانی بیشتری داریم؟
حواسمان به پرسشهایمان باشد
گاهی ما از روی کنجکاوی یا از سر بروز هیجانات آنی رفتارهایی نشان میدهیم که واقعا قصد آزار روحی کسی را نداریم، اما در واقع تشویش و اضطراب تولید میکنیم و فرد مقابلمان دلش میخواهد هرچه زودتر از شر مکالمه با ما خلاص شود. آدم امن بودن، کار چندان سختی نیست. فقط کمی مراقبه از رفتار و پرسشهایمان میخواهد